سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شبستان نور
 
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
قالب وبلاگ

ایام اسفند با تمام فراز و نشیبهابش گذشت. روزهای پرکار بودن، دغدغه خانه تکانی و شلوغی شدید خیابانها. اتفاق دیگری هم افتاد که برای من تفکر برانگیز بود. گوشی موبایل هر چند دقیقه صدای رسیدن پیامکهایی رو داشت که تماماً تبلیغ سفرهای خارج از کشور بود تا برای ایام نوروز هموطنان پیش دستی کرده باشند و برای عده ای از ثروتمندان نقشه راه ترسیم کرده باشند.  شاید پیامکهای مربوط به سفرهای داخلی فقط منحصر به شهرهای مشهد و کیش بود. اونهم در زمان آخر سفرهای هوایی. ما در کشورمون مناطق بسیار دیدنی داریم که خیلی از ایام سال بدون گردشگرند و البته سیاستهای غلط و سهل انگارانه دولتها در بی رونق بودن اون بی تأثیر نیستند. اما متأسفانه مردم ما مخصوصاً عده ای مرفه ترجیح می دهند امکانات مالی خودشان را در کشورهای عربی و یا کشورهای دیگر خرج کنند تا در مملکت خودشان با هزینه ای پایین تر. کاش فکری جدی برای این مورد می شد و واقعا با یک اعتبار مناسب به طور ضربتی در تمام شهرهای کشور هتلها، مراکز خرید، امکانات رفاهی و مسیرهای مناسب رفت و آمد تدارک دیده می شد که از محاسن آن می توان گفت هم نیروی بیکار به کار گمارده می شدند، رونق اقتصادی در این مناطق شکل می گرفت و هم گردشگران احساس آرامش و نشاط می کردند و البته جلوی تبلیغ سفر به کشورهای خارجی گرفته می شد.

امکانات مالی و محدودیت مالیاتی هم برای مراکز گردشگری یا دست اندرکاران این امر در نظر گرفته می شد یعنی آژانس های مسافرتی از این مزایا بهره مند می شدند و تشویق به جذب مسافر برای این مناطق می کردند. متأسفانه به دلیل کمبود امکانات رفاهی و گردشگری،اکثر ایام سال در این مناطق، رونقی مشاهده نمی شود و افراد دست اندرکار در شهرها اعم از هتلداران و مراکز اقامتی یا مراکز حمل ونقل و جابجایی مسافر، برای جبران این مشکلات اقتصادی، در ایام عید، هزینه گزافی رو طلب می کنند که مردم با رنج درآمدی متوسط از پس آن بر نمی آیند.

گردشگری

ادامه مطلب...

[ شنبه 93/1/2 ] [ 10:58 صبح ] [ شبستان ] [ نظرات () ]

زنان جامعه ما چند دسته اند:
الف- زنان سرپرست خانوار
ب- زنان دارای همسر
ج- زنان مجرد
بخش مهمی از زنان جامعه ما به دلایل گوناگون سرپرست خانوار هستند. یعنی یا همسر خود را از دست داده اند که اصطلاحاً به آنها بیوه می گویند، یا به علتهای مختلف خصوصاً اعتیاد همسر از وی جدا شده اند یعنی طلاق گرفته اند و یا با ترک شوهر از منزل مواجه شده اند و هنوز اقدامی به طلاق نکرده اند و در آسنانه طلاق می باشند. عده کمی از ایشان هم بدلیل بیماری سرپرست، در واقع سرپرست اصلی به شمار می روند. بیشترین مشکلاتی که زندگی این افراد را در معرض آسیب قرار میدهد، نگاههای غلط جامعه است مبنی بر اینکه اگر همسر خود را از دست داده باشند نمی توانند به راحتی ازدواج کنند و در مرحله بعد در صورتیکه بخواهند تک سرپرست برای  فرزندان خود باقی بمانند، با مسائلی نظیر هزینه های گزاف اجاره نشینی، هزینه تحصیل فرزندان، عدم بیمه درمانی مواجه اند. البته این سخن در مورد طیف اکثریت زنان سرپرست خانوار صدق می کند که از بنیه مالی و مناسبی خودشان و اطرافیانشان بهره مند نیستند. متأسفانه نهادهای حمایتی مانند کمیته امداد تنها در صورت طلاق قطعی، وفات همسر و  یا وجود همسر بیمار و از کار افتاده حمایتهای ناچیز خود را انجام می دهند که شاید تنها یک صدم هزینه و مخارج اصلی خانوارهایی این چنین باشد. نقش حمایتهای دولت از زنان سرپرست بسیار ناچیز و بلکه هیچ است. بسیاری از این زنان به شغلهای فرسوده کننده نظیر نظافت منازل و مشاغل خدماتی روی می آورند که معمولاً نیاز به تخصص در آنها هنوز در جامعه ما احساس نشده است. بیماریهای پرهزینه نظیر آرتروز، دیسک کمر، ناراحتی های پوستی و از همه مهمتر ضعف اعصاب و روان که ناشی از تحمل فشارهای مخارج زندگی و عدم همگونی درآمد است، در آینده ای نه چندان دور در انتظار این قشر از زنان است که تقریبا بدون حمایت باقی می ماند. مشکل دیگر عدم تربیت صحیح کودکان بدون حمایت و محبت کافی مادر است زیرا بیشتر این فرزندان در ساعات زیادی از روز عدم حضور مادر را تجربه می کنند و ممکن است در این مسیر در معرض آسیبهای ناشی از دوستان ناباب قرار گیرند و از طرفی با وجود مادر خسته و آشفته خود روبرو هستند که تمام دشواریها را یک تنه به دوش می کشد و نمی تواند محبتی کامل برای آنها به ارمغان بیاورد. اینجاست که پشتوانه مردی به عنوان پدر و همسر برای این نوع زندگی احساس می شود ولی تفکرات غلط برای ازدواج مجدد، مانع از برخورداری یک زندگی سالم که مرد و زن بار آن را بین هم تقسیم کنند، می شود.

ازدواج مجدد

ادامه مطلب...

[ پنج شنبه 92/12/22 ] [ 12:43 صبح ] [ شبستان ] [ نظرات () ]

چند سال قبل با خانواده ای آشنا شدم که مشکلات زیادی در زندگی آنها وجود داشت. خانمی بود با چهار فرزند. یکی از فرزندان معلول ذهنی و حرکتی و بقیه کودکانی با هوش و درسخوان. سرپرست خانواده فردی معتاد بود و بدون مسئولیت . زندگی رو به قدری با آزارهای خودش به زن و فرزندانش تنگ کرده بود که کودک چهارساله اش رو بعلت کتکهای شدید با معلولیت روبرو کرد و بعد از این همه ناسازگاری و سنگدلی، خانواده را ترک کرد. این زن با کودکانش و با کودک معلولش بدون هیچ حمایتی رها شد. کودک معلول چند سالی در کنار مادر و خانواده زندگی کرد اما با رشدش نگهداری از او مشکل شد و با حمایت بهزیستی به مرکز نگهداری فرخنده سپردند. مادر رنجیده که نه حمایت خانواده خودش رو داشت و نه کمک خانواده همسرش، با کار در منازل مردم، پاک کردن سبزی در منزل خودش و درست کردن ترشیجات و غذاهای آماده در منزل به ایجاد درآمد پرداخت و لحظه ای بیکار نماند تا بتواند اجاره منزلش که البته یک مغازه را به شکل اتاقکی درآورده اند، خرج تحصیل فرزندان و هزینه نگهداری کودک معلولش فراهم کند و تازه با تمام این زحمات تمام کودکان او از سوءتغذیه رنج می برند.
بعلت آسیبهای وارده توسط شوهر که پرونده ای قطور در پزشکی قانونی برای این مادر تشکیل شده، این خانم که سن زیادی نداره دچار سکته مغزی شده و با وجود درمانهای زیاد، بعلت تحمل فشار شدید زندگی، دارای کبدی آکنده از یک غده شده که تنها راه علاج آن پیوند کبد است. از اثرات این مشکلات بالارفتن فشار مغز، کم سو شدن چشمها بعلت این فشار و افت قند خون بعلت عملکر ناصحیح کبد است. توان این خانم بدلیل افت شدید قند برای کارکردن عادی در منزل خودش به حداقل رسیده چه رسد به کار کردن برای اداره زندگی اش. در حال حاضر از حمایت یک مرکز خیریه، کمک بهزیستی برای نگهداری فرزند معلول و یارانه گذران زندگی می کنند در حالیکه مبلغ زیادی هم بابت اجاره می پردازند.
از این دسته زنان در جامعه ما کم نیستند، بانوانی که بعلت دام سیاه اعتیاد و بی قیدی همسرانشان دچار رنجهای بزرگی هستند که کسی هم حمایت مناسبی از آنها انجام نمی دهد.

ادامه مطلب...

[ چهارشنبه 92/6/20 ] [ 10:46 عصر ] [ شبستان ] [ نظرات () ]


.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 41
بازدید دیروز: 60
کل بازدیدها: 440324