سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شبستان نور
 
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
قالب وبلاگ

ببیـــــــــــن!

در منزل جناب شیخ بودیم،  هنگام بیرون آمدن از در حیاط، ابتدا ایشان خارج شد و من هم به دنبال ایشان بودم. زنی از آنجا می گذشت با مانتوی عنابی رنگ و آرایشی آنچنانی و گیسو فروهشته بر پشت. جناب شیخ به من گفت: ببین! اما ببین گفتن او، بقول حافظ خیلی معنی داشت:«به لفظ اندک و معنی بسیار» و چنین بمن فهماند که وقتی من به کسی یا چیزی نگاه می کنم، آن خیالی که تو می کنی و آن تصور که تو از نگاه کردن و دیدن من در ذهن داری، نیست.

بلی، وقتی نگاه کردم دیدم زمین مانند مس گداخته است و همان زن بدون پوشش ایستاده و از هر تار موی او آثار ناپاکی شهوت (ماده شهوانی) می ریزدو شعله ور می شود(گُر می گیرد) مانند قطرات بنزین که بر روی آتش بریزد.
وقتی چنین صحنه ای را دیدم، جناب شیخ «ره» بمن گفت: روح او (آن زن) را به اندازه ی هزار آدم واجب الجهنم عذاب می کنند. 

شیخ رجبعلی خیاط

روایتی بود از کتاب خاطرات جناب شیخ

 


[ شنبه 92/8/18 ] [ 10:55 عصر ] [ شبستان ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 141
بازدید دیروز: 15
کل بازدیدها: 450667