زنان جامعه ما چند دسته اند:
الف- زنان سرپرست خانوار
ب- زنان دارای همسر
ج- زنان مجرد
بخش مهمی از زنان جامعه ما به دلایل گوناگون سرپرست خانوار هستند. یعنی یا همسر خود را از دست داده اند که اصطلاحاً به آنها بیوه می گویند، یا به علتهای مختلف خصوصاً اعتیاد همسر از وی جدا شده اند یعنی طلاق گرفته اند و یا با ترک شوهر از منزل مواجه شده اند و هنوز اقدامی به طلاق نکرده اند و در آسنانه طلاق می باشند. عده کمی از ایشان هم بدلیل بیماری سرپرست، در واقع سرپرست اصلی به شمار می روند. بیشترین مشکلاتی که زندگی این افراد را در معرض آسیب قرار میدهد، نگاههای غلط جامعه است مبنی بر اینکه اگر همسر خود را از دست داده باشند نمی توانند به راحتی ازدواج کنند و در مرحله بعد در صورتیکه بخواهند تک سرپرست برای فرزندان خود باقی بمانند، با مسائلی نظیر هزینه های گزاف اجاره نشینی، هزینه تحصیل فرزندان، عدم بیمه درمانی مواجه اند. البته این سخن در مورد طیف اکثریت زنان سرپرست خانوار صدق می کند که از بنیه مالی و مناسبی خودشان و اطرافیانشان بهره مند نیستند. متأسفانه نهادهای حمایتی مانند کمیته امداد تنها در صورت طلاق قطعی، وفات همسر و یا وجود همسر بیمار و از کار افتاده حمایتهای ناچیز خود را انجام می دهند که شاید تنها یک صدم هزینه و مخارج اصلی خانوارهایی این چنین باشد. نقش حمایتهای دولت از زنان سرپرست بسیار ناچیز و بلکه هیچ است. بسیاری از این زنان به شغلهای فرسوده کننده نظیر نظافت منازل و مشاغل خدماتی روی می آورند که معمولاً نیاز به تخصص در آنها هنوز در جامعه ما احساس نشده است. بیماریهای پرهزینه نظیر آرتروز، دیسک کمر، ناراحتی های پوستی و از همه مهمتر ضعف اعصاب و روان که ناشی از تحمل فشارهای مخارج زندگی و عدم همگونی درآمد است، در آینده ای نه چندان دور در انتظار این قشر از زنان است که تقریبا بدون حمایت باقی می ماند. مشکل دیگر عدم تربیت صحیح کودکان بدون حمایت و محبت کافی مادر است زیرا بیشتر این فرزندان در ساعات زیادی از روز عدم حضور مادر را تجربه می کنند و ممکن است در این مسیر در معرض آسیبهای ناشی از دوستان ناباب قرار گیرند و از طرفی با وجود مادر خسته و آشفته خود روبرو هستند که تمام دشواریها را یک تنه به دوش می کشد و نمی تواند محبتی کامل برای آنها به ارمغان بیاورد. اینجاست که پشتوانه مردی به عنوان پدر و همسر برای این نوع زندگی احساس می شود ولی تفکرات غلط برای ازدواج مجدد، مانع از برخورداری یک زندگی سالم که مرد و زن بار آن را بین هم تقسیم کنند، می شود.
ب- زنان دارای همسر: این زنان شامل دو گروه هستند: زنان شاغل و زنان خانه دار.
زنان شاغل: این افراد دارای انگیزه های مختلفی برای اشتغال خود هستند، برخی به سبب مشکلات مالی و عدم درآمد ناکافی مرد به شغل بیرون از منزل روی می آورند و گروهی هم صرفاً برای استقلال مالی و رفاه بیشتر خانواده تن به اشتغال می دهند. چیزی که واقعیت دارد تنها گروهی از زنان که دارای مدرک تحصیلی خاص یا تخصصی خاص هستند از وضعیت درآمدی بهتری برخوردارند و گروهی دیگر به مشاغل خدماتی روی می آورند که متأسفانه اکثریت کارفرمایان از این گروه دوم برای منافع مالی خود سوء استفاده می کنند و مزایای مناسب کاری را در اختیار این افراد قرار نمی دهند. جدا از این مورد، بسیاری از این زنان با آمدن به منزل و انجام کارهای معمول خانه داری، از فشار جسمی بیشتری نسبت به زنان خانه دار رنج می برند که تحمل آن شاید در توان زن ایرانی باشد اما به مرور زمان فرسودگی های جسمی آن و ایجاد بیماریهای صعب العلاج در انتظار ایشان است. متأسفانه بعلت تربیت غلط اکثریت خانواده ها و ترجیح دادن جنس مذکر، بسیاری از مردان از روحیه مسئولیت پذیری کمی برخوردارند و شرایط جسمی و روحی زنان شاغل را به حد کافی درک نکرده و در مسئولیت خانه داری همسران خود را یاری نمی رسانند. برخی از زنان شاغل برای ایجاد شرایط مناسب کاری ، از باردار شدنهای بیش از دو فرزند جلوگیری به عمل می آورند و از طرفی در معرض آسیبهای آن قرار می گیرند.
زنان خانه دار: این زنان در منزل به کار خانه داری و تربیت فرزندان می پردازند و همسرانی دارند که در بیرون از منزل اشتغال دارند. گروهی از این بانوان دارای سواد کافی و هوش اجتماعی مناسب هستند و در عین این که در منزل به سر می برند با مطالعات خود و حضور در فعالیتهای اجتماعی و خانگی ، ارتباط خود را با جامعه حفظ نموده اند. فرزندان این مادران، معمولا از تربیت و محبت کافی برخوردارند. متأسفانه نگرش جامعه امروزی ایران نسبت به زنان زحمتکش خانه دار ، نگرش صحیحی نیست. برخی از مردان با جایگاه معنوی ایشان آگاه نیستند و حق شناسی کافی و محبت درخور ندارند. اینجاست که خلع عاطفی برای این زنان ایجاد می شود و فرزندان نیز دچار دوگانگی رفتار می شوند و آنطور که باید حرمت والدین خود را رعایت نمی کنند زیرا از یک سو به جایگاه متزلزل مادر می نگرند و از سوی دیگر محبت ورزیدن و قدرشناسی را از پدر خود لمس نمی کنند. در چنین مواردی زندگی روند دیگری را رقم می زند. از جمله اینکه برخی از زنان در نیمه زندگی به اشتغال روی می آورند تا عزت و حرمت خود را به زعم خود بدست آورند. اشتغالات این چنینی خطراتی را برای زندگی در پی دارد که از جمله آنها می توان به آسیب پذیری تربیت فرزندان اشاره کرد، خصوصاً در صورتی که این اشتغال مورد رضایت کامل همسر نباشد.
<** ادامه مطلب... **>
زنان مجرد: این گروه از زنان، بیشتر از گروه زنان شاغل و تحصیلکرده هستند. علتهای زیادی برای مجرد ماندن این افراد وجود دارد، داشتن فرصتی مناسب برای تحصیلات تکمیلی، عدم استقبال خانواده ها از ازدواج ایشان، بهانه جویی های غلط برای خواستگاران و دیرشدن سن ازدواج بخشی از این دلایل هستند. برخی از دختران نیز بعلت موقعیت نامناسب خانواده ها از نظر شرایط مالی یا مشکلات دیگری نظیر برخی بیماریها و سرپرستی و نگهداری از والدین بیمار، با بالارفتن سن خود مواجه شده اند. متأسفانه تجمل گرایی و زندگی هایی که بر اساس ظاهر اعمال شکل گیری می شود هم در این مسیر بی تأثیر نیستند. هستند دخترانی که بعلت ضایعات جسمی یا نواقص ظاهری در اندام و صورت خود موقعیت ازدواج را به آسانی به دست نمی آورند. گاهی انتظاراتی که افراد بر اثر توانمندیها از خود و از جامعه دارند نیز سبب از دست رفتن برخی موقعیتها می شود. مثلا دختری که در مقطع دکترا تحصیل میکند انتظار دارد که همسر آینده ی وی از موقعیت مالی و تحصیلی هم سطح خود یا بهتر از خود برخوردار باشد و موقعیتهای مشابه وی به آسانی شکل نگیرد. معمولاً این گروه از بانوان ترجیح می دهند که مجرد باقی بمانند تا ازدواج ناهمگن داشته باشند. برخی از این دختران ممکن است با از دست دادن والدین، از لحاظ حمایتی با مشکلاتی نظیر خرید یا اجاره منزل بدلیل تکنفر بودن و مسائلی عاطفی مواجه باشند که تا کنون به نظر می رسد راه اساسی برای پشت سر گذاشتن این مسائل از طرف عوامل اجرائی جامعه ایجاد نشده باشد.
در مجموع زنان جامعه ما چه سرپرست خانوار، چه زنان متأهل و چه مجرد نیازمند عاطفه و حمایت روحی از طرف همسر خود (در صورتیکه متأهل باشند)، از طرف والدین و خانواده خود (در صورتیکه مطلقه یا بیوه و بدون همسر باشند) و چه از سوی پدر و برادران خود (در صورتیکه مجرد باشند) هستند و نیاز به محبت اصلی ترین نیاز انسان و خصوصاً نیازهای روانی زن است. دومین نیاز این زنان حمایت جدی دولت و نهادهای امدادرسانی است تا مشکلات مالی زنان سرپرست خانوار و مجرد تا حد امکان کاهش داده شود.