سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شبستان نور
 
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
قالب وبلاگ

چشمها را شستم سهراب!

جور دیگر دیدم

اما باز...

مرور خاطرات با او بودن

مثل برگی لرزان

که دل از شاخه درخت می شوید

نرم و آهسته و رقصان

به تن سرد زمین

می دهد فرجام...

بر تار و پود دلم 

جا خوش کرد...

دل نای فریاد نداشت...

خشکی برگ را طاقت نداشت

اما چشمها

آسمان دیدند

یاد باران افتادند...

سیل براه افتاد

برد برگها را...

دفتر خاطرات را بست...

برگ پاییزی

 


[ یکشنبه 94/11/11 ] [ 12:30 صبح ] [ شبستان ] [ نظرات () ]

چشمها را شستم سهراب!

جور دیگر دیدم

اما باز...

مرور خاطرات با او بودن

مثل برگی لرزان

که دل از شاخه درخت می شوید

نرم و آهسته و رقصان

به تن سرد زمین

می دهد فرجام...

بر تار و پود دلم 

جا خوش کرد...

دل نای فریاد نداشت...

خشکی برگ را طاقت نداشت

اما چشمها

آسمان دیدند

یاد باران افتادند...

سیل براه افتاد

برد برگها را...

دفتر خاطرات را بست...

برگ پاییزی

 


[ یکشنبه 94/11/11 ] [ 12:30 صبح ] [ شبستان ] [ نظرات () ]

پیام امروز
همه چیز هست...؛
باد هست
باران هست
برف هست
نقش و نگار این روزها و شبها هم دیوار زندگیم را رنگی کرده اند....

این روزها

خیابانها، روزها، شبها و طلوع و غروب خورشید
در پی هم می آیند و می روند
نور ماشینها و نم باران در غروب...
مرا به خاطراتی نه چندان دور می برد،
یادش بخیر دوران کودکی...
روزهایی که دستانی گرم
مرا از همین مسیر امروز
تا مدرسه بدرقه ات می کردند ...
و من همه این اتفاقات را با تو تجربه می کردم...

همه چیز هست...
با همان رنگ و بو
اما
او نیست...
و این نقش و نگارهای رنگین،
به دیوار زندگیم که می خورد
سیاه می شود...

رنگ زندگی


[ جمعه 94/8/22 ] [ 9:29 عصر ] [ شبستان ] [ نظرات () ]


.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 62
بازدید دیروز: 56
کل بازدیدها: 450868