سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شبستان نور
 
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
قالب وبلاگ

چشمها را شستم سهراب!

جور دیگر دیدم

اما باز...

مرور خاطرات با او بودن

مثل برگی لرزان

که دل از شاخه درخت می شوید

نرم و آهسته و رقصان

به تن سرد زمین

می دهد فرجام...

بر تار و پود دلم 

جا خوش کرد...

دل نای فریاد نداشت...

خشکی برگ را طاقت نداشت

اما چشمها

آسمان دیدند

یاد باران افتادند...

سیل براه افتاد

برد برگها را...

دفتر خاطرات را بست...

برگ پاییزی

 


[ یکشنبه 94/11/11 ] [ 12:30 صبح ] [ شبستان ] [ نظرات () ]

چشمها را شستم سهراب!

جور دیگر دیدم

اما باز...

مرور خاطرات با او بودن

مثل برگی لرزان

که دل از شاخه درخت می شوید

نرم و آهسته و رقصان

به تن سرد زمین

می دهد فرجام...

بر تار و پود دلم 

جا خوش کرد...

دل نای فریاد نداشت...

خشکی برگ را طاقت نداشت

اما چشمها

آسمان دیدند

یاد باران افتادند...

سیل براه افتاد

برد برگها را...

دفتر خاطرات را بست...

برگ پاییزی

 


[ یکشنبه 94/11/11 ] [ 12:30 صبح ] [ شبستان ] [ نظرات () ]

پیام امروز

خـــــــــدایا
کاری کن،
حسرت به دل نمانم،
حسرت بندگی،
تعالی،
و آنچه که تو می خواهی
و مرا برای آن بر زمین آورده ای
گاهی دستان از گرفتن پله ها 
خسته می شوند،
دستگیری کن و دستم بگیر...
 

حسرت


[ شنبه 94/9/7 ] [ 7:56 عصر ] [ شبستان ] [ نظرات () ]

پیام امروز

باران می آید
زمین زنده می شود
عشق هم دوباره پروبال می گیرد
و هوای احساس آدمها
باطراوات می شود...
وقتی که عشق جان بگیرد
دلتنگ عشقهایی می شوی
که ناب است...
که جنس دیگر دارد...
و رنگش با آسمان آبی فرق دارد...
.
.
عشقهایی که پررنگ بودند و عمیق
اما تو هرگز مانند یک غواص به عمق آن پی نبرده بودی
و حالا دور مانده ای و حسرت به دل...

باران
عشقی مقدس مانند مادر
که اگر رفته باشد...
باران، بی صدا و آرام نهیب به دلت می زند
که جای یک حس ناب، یک حضور گرم، یک عشق عمیق
خالی است...
حتی خالیتر از عبارت «جایت خالی است...»
و پهنه زندگیت به عمق وجود او خلاء دارد که
با هیچ اتفاق خوب دیگر
پرشدنی نیست.



[ چهارشنبه 94/8/27 ] [ 6:57 عصر ] [ شبستان ] [ نظرات () ]

پیام امروز
همه چیز هست...؛
باد هست
باران هست
برف هست
نقش و نگار این روزها و شبها هم دیوار زندگیم را رنگی کرده اند....

این روزها

خیابانها، روزها، شبها و طلوع و غروب خورشید
در پی هم می آیند و می روند
نور ماشینها و نم باران در غروب...
مرا به خاطراتی نه چندان دور می برد،
یادش بخیر دوران کودکی...
روزهایی که دستانی گرم
مرا از همین مسیر امروز
تا مدرسه بدرقه ات می کردند ...
و من همه این اتفاقات را با تو تجربه می کردم...

همه چیز هست...
با همان رنگ و بو
اما
او نیست...
و این نقش و نگارهای رنگین،
به دیوار زندگیم که می خورد
سیاه می شود...

رنگ زندگی


[ جمعه 94/8/22 ] [ 9:29 عصر ] [ شبستان ] [ نظرات () ]

مسئولیت ما در قبال سلامت مردم کشور تا کجاست؟

یادم هست چند سال قبل که بیشتر از مطالب رادیو استفاده می کردیم، یعنی حدود سالهای دهه 70، مصرف بیشتر تخم مرغ توصیه می شد و همه جا از ارزش غذایی این ماده خوراکی یاد می شد و حمایتها انجام می گرفت البته این توصیه ها بیشتر از سوی کارشناسان بهداشتی و سلامتی صورت می پذیرفت و در همین ایام بود که رشد قیمت تخم مرغ به طور تصاعدی، تعجب خیلی ها رو برانگیخت.
بعد از مدتی این تب مصرف فروکش کرد و این درست زمانی بود که خیلی از مردم بدلیل افزایش قیمت آن، نمی توانستند مانند سابق از مزایای ارزش غذایی آن استفاده کنند.
*****
در یک برهه زمانی تبلیغات برای مصرف آبهای معدنی از همه رسانه های عمومی و امکانات تصویری سطح شهر شروع شد و این چیزی بود که خیلی ها از مصرف آب لوله کشی منزل خود هم اکراه پیدا کرده بودند خصوصاً درمناطقی که از آب بهداشتی و لوله کشی خوبی برخوردار نبودند. اما متأسفانه مسئولان ما این نکته را در نظر نگرفتند که تولید انبوه این شیشه های یکبار مصرف در طبیعت به چه صورت رها خواهد شد و اصولاً این شیشه ها که یک محصول یکبار مصرف هستند آیا می توانند سلامت یک آب حتی بسیار مناسب با سطح معدنی عالی را در خود برای مدت طولانی حفظ کنند؟ آیا ترکیبات شیمیایی و بسیار خطرناک این ظرفها، در درجه حرارتهای مختلف و زمانهای ماندگاری گوناگون، به آب نفوذ نخواهند کرد؟
*****
دوستی دارم که بر حسب اتفاق به دلیل بیماری یکی از اعضاء منزل، به اورژانس یکی از بیمارستانهای معروف سطح شهر تهران مراجعه کرده بود. مریضی بدحال به بیمارستان انتقال داده شده بود که پزشک اورژانس براساس مطالب و شواهد موجود از خانواده وی درباره مصرف مواد حشره کش از ایشان سوال پرسیده بود، گویا این مواد برای بیمارانی که از سطح پلاکت ضعیف خون برخوردارند و یا حتی بیماریهای خونی خاصی که مبتلا هستند نباید از مصرف این مواد سمی در محیط پیرامونشان استفاده کرد و سبب ایجاد وضعیت اورژانسی در آنها خواهد شد.
این واقعه تلخ و مهم که مربوط به سلامتی افراد اجتماع است نه تنها به مردم ما گفته نمی شود بلکه هر روز  شاهد تبلیغات رنگارنگ این مواد هستیم در حالیکه در جهان مصرف مردم برای دفع جانوران موذی به سمت مواد بی بو، بدون حساسیت و دوستدار محیط زیست می رود، ما هنوز قادر به روشنگری کافی در عرصه سلامت نیستیم و شاید منافع خیلی از شرکتهای تجاری بر سلامت مردم ارجحیت پیدا می کند.
****
بهداشت
ادامه مطلب...

[ سه شنبه 93/5/28 ] [ 12:24 صبح ] [ شبستان ] [ نظرات () ]

قبول کردن سخن حق توسط حضرت نوح (ع) از شیطان
امام باقر (ع) فرمود : هنگامیکه نوح نزد پروردگار خود دست به دعا برداشته و بر قوم خود نفرین کرد شیطان ( خدای لعنتش کند ) به نزد نوح آمد و گفت: ای نوح تو را بر من حقی است که میخواهم تلافی اش کنم ، نوح گفت: به خدا قسم بر من بسی ناگوارست که مرا بر تو حق نعمتی باشد چه حقی به تو دارم؟ گفت : آری به قوم خود نفرین کردی و همه را غرق نمودی و دیگر کسی که من گمراهش کنم باقی نماند و هم اکنون دوران استراحت من است تا نسل دیگری به وجود آید و من گمراهشان نمایم، نوح به شیطان گفت : آنچه میخواهی که به پاداش این خدمت !!! بدهی چیست ؟ گفت : در سه جا به یاد من باش که نزدیک ترین حالات من به بنده خدا در یکی از این سه مورد است : 1- به هنگام خشم به یاد من باش ( که هنگامی که خشمگین میشوی وسوسه ات میکنم که خشم تو را به هر جنایتی وادار کند { که دیده میشود در دعواها و زد و خوردها که رخ میدهد طرفین دعوا بر اثر لحظه ای خشم و تسلط نداشتن بر خشم خود طرف مقابل را با چاقو و غیره به قتل می رسانند و همه این کارها بر اثر این است که خشم خود را کنترل نکرده است.

شیطان

ادامه مطلب...

[ دوشنبه 93/4/2 ] [ 9:21 عصر ] [ شبستان ] [ نظرات () ]

راست یا دروغ برای وعده های درمانی

چند روز قبل به جهت نوع کارم با خانمی صحبت می کردم که یک بیمار سرطانی است. اهل یک از روستاهای جاده چالوس و بانویی که از همسر خود طلاق گرفته و دارای یک دختر نه ساله است. علت طلاق هم دوستی و ازدواج همسرش با کارمندش بوده است. این خانم مدت 2 سال است که مبتلا به عارضه سرطان سینه می باشد و برای درمان خود هیچ کمک هزینه و حقوقی ندارد. در حال حاضر هم به همراه دخترش نزد والدین روستایی خود زندگی می کند که اندک درآمدی از یک زمین کشاورزی کوچک دارند. هر 21 روز یکبار باید آمپول هرسپتین تزریق کند و این بخشی از دوره شیمی درمانی اوست که فعلاً 18 ماهه تجویز داده شده است. این دارو مشمول خدمات بیمه ای است و تنها برای دریافت آن بایستی اداره بیمه آن را تأیید کند. بعضی از داروخانه های خاص که برای بیماران صعب العلاج است یا داروخانه های معتبر بایستی به این فرد و امثال وی کمک کنند تا در سر زمان مقرر دارو برای تزریق داشته باشند. تا بحال حدود 10 دوره درمانی پشت سر گذاشته شده است. تا ماه قبل هزینه داروی ایشان که به قیمت آزاد حدود هشتصد هزار تومان بود توسط مساعدت مددکاری یکی از داروخانه ها و افراد خیر پرداخت می شد. البته این کمک مددکاری فقط مشمول مصرف یکماه درمیان دارو بود و نه هر دوره. در اینماه مبلغ این دارو به دو میلیون و پانصد هزار ریال رسید. علت را جویا شدیم، گفتند نوع اصل سوئیسی آن وارد کشور شده و هزینه آن حدود سه برابر نوع هندی وترکیه ای است که تحت لیسانس کشور اصلی یعنی سوئیس است. ضمنا در یک روز خاص که روز قبل از تزریق ایشان بود تنها 20 مورد از این دارو در تهران بزرگ و فقط بین دو داروخانه خاص هر کدام به تعداد 10 عدد توزیع شده است! با توجه به مراجعه مکرر این بیمار به این داروخانه و شناس بودن وی و از طرفی هماهنگی ما با این داروخانه، یک مورد آمپول برای او تا انجام پیگیریهای اداری لازم، بالاجبار نگهداری شد و فروش نرفت و  این در حالی است که با صحبت با کادر داروخانه متوجه شدیم حدود 4 بیمار نیازمند دیگر در ابتدای صبح همان روز، بعد از وی درخواست این دارو را داشته اند و دارو تمام شده بود. پیگیری دقیقتری به عمل آمد و متو جه شدیم قیمت سرسام آور این دارو به چند علت است:

دارو

ادامه مطلب...

[ چهارشنبه 93/3/28 ] [ 11:18 عصر ] [ شبستان ] [ نظرات () ]

در سال جاری ، تهران به علت شدت آلودگی خطرناک تعطیل شد. یادم می آید چند سال قبل برای جلوگیری از کاهش قاچاق بنزین و محدودیت سفرهای درون شهری غیر ضروری، قیمت بنزین افزایش پیدا کرد و یارانه آن حذف شد. بلیط اتوبوسها جای خود را به کرایه های نقدی داد و یکباره سیر صعودی افزایش قیمت وسایل نقلیه عمومی و تاکسی ها راه پر پیچ و خمی رو آغاز کرد. مطابق همه طرحهای غیراصولی آسیبی که وارد شد بیشتر بر دوش کسانی است که آسیب پذیر بوده و درآمد آنها از حد متوسط هم پایین تر است. قیمت تمام اجناس متناسب با این افزایش بهای سوخت بالا رفت. خودروی شخصی همچنان در خیابانهای تهران ازدحام آفرین است و بر تعداد اتوبوسها و کیفیت اونها اضافه نشده و همچنان کمبودهای عمده ای در این بخش وجود دارد. قاعده این است که حتی فردی که دارای ماشین چند صدمیلیونی است، می تواند با طرحهای فراوان!!! ترافیک 12000 تومانی به آسانی در سطح شهر بحرکت درآورد و مشکلی با افزایش قیمت بنزین نخواهد داشت. او حتی تعداد ماشین شخصی خود را از یک مورد برای هر نفر به دو مورد با پلاک متفاوت افزایش می دهد. از طرفی وضعیت حمل و نقل عمومی نظیر مترو و اتوبوس به گونه ای است که راحتی و آرامش خود را با فشارهای استفاده از این نوع وسایل به خطر نخواهد انداخت.

هوای آلوده

اتوبوس و مترویی که معلوم نیست این همه تبلیغ برای استفاده از آنها مدیریت درستی دارد یا خیر؟ آیا اگر مردم تصمیم بگیرند از فردا به طور کامل به جای استفاده از اتومبیلهای شخصی به استفاده از آنها روی بیاورند کفاف این جمعیت با سلایق گوناگون را خواهد داد؟ آیا اتوبوسی که فضای بسته و بدون پنجره آن که با عدم کارکرد مناسب فنهای تهویه حتی در زمستان هم ، تنفس را مشکل می کند می تواند نظر فردی را که از ماشین چند صد میلیونی اش پیاده کرده ایم تأمین می کند؟ تازه این صحبت برای اتوبوسی است که تقریبا مدل آن به روز است چه رسد به جایی که بعضی از این وسایل چند سالی است از عمر مفید خود را از دست داده اند و یا مترویی که با تأخیر از راه می رسد و دچار ازدحام وحشتناکی است که با وجود کارکرد فنها قادر به ایجاد یک فضای استاندارد و صحیح نیست می تواند ظرفیت پذیرش اینگونه افراد را داشته باشد؟ مترو یا اتوبوسهایی که ازدحام بیش از حد و غیر اصولی آن باعث فرصت طلبی سودجویان و سارقان است. در این میان به وضع پله های مترو ها هم باید اشاره کرد. بسیاری از ایستگاههای جدید مترو که در مناطق پایین تر شهر راه اندازی شده اند با وجود چند سال از آغاز بکار آنها و افتتاحشان، هنوز پله برقی آن کار نمی کند و افراد زیادی خصوصا سالمندان و زنان باردار در آن به زحمت رفت و آمد می کنند. اینها بخشی از مشکلات حمل و نقل عمومی است و بنظر می رسد تا زمانی که مشکلات این قسمتها با حرکتی جهادی و بنیادی حل نشود بحث ترافیک فعلی تا حدی بسیار زیادی حل نشده باقی خواهد ماند و قسمت اعظمی از مبحث آلودگی هوا لاینحل خواهد ماند.
ادامه مطلب...

[ جمعه 92/11/4 ] [ 8:19 عصر ] [ شبستان ] [ نظرات () ]

گفتگوی انسان با خدا

پرسیدم: بار الها چه عملی از بندگانت بیش از همه تو را به تعجب وا می‌دارد؟

پاسخ آمد: اینکه شما تمام کودکی خود را در آرزوی بزرگ شدن به سر می‌برید…

و دوران پس از آن در حسرت بازگشت به کودکی می‌گذرانید…

اینکه شما سلامتی خود را فدای مال‌اندوزی می‌کنید…

و سپس تمام دارایی خود را صرف بازیابی سلامتی می‌نمایید…

اینکه شما به قدری نگران آینده‌اید که حال را فراموش می‌کنید،

در حالی که نه حال را دارید و نه آینده را…

این که شما طوری زندگی می‌کنید که گویی هرگز نخواهید مرد…

و چنان گورهای شما را گرد و غبار فراموشی در بر می‌گیرد که گویی هرگز زنده نبوده‌اید…

سکوت کردم و اندیشیدم،

در خانه چنین گشوده، چه می‌‌طلبیدم؟ بلی، آموختن…

پرسیدم: چه بیاموزم؟

  پاسخ آمد: بیاموزید که مجروح کردن قلب دیگران بیش از دقایقی طول نمی‌کشد…

ولی برای التیام بخشیدن آن به سالها وقت نیاز است…

بیاموزید که هرگز نمی‌توانید کسی را مجبور نمایید تا شما را دوست داشته باشد،

زیرا عشق و علاقه دیگران نسبت به شما آینه‌ای از کردار و اخلاق خود شماست

خدا

ادامه مطلب...

[ جمعه 92/10/6 ] [ 6:10 عصر ] [ شبستان ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 111
بازدید دیروز: 56
کل بازدیدها: 450917