شبستان نور
| ||
آیا روند فعلی تولید و فروش عادلانه است؟ نمی دانم شما هم توجه کرده اید یا نه؟ مردم کشور ما بدلیل مشکلات مالی و ضعف فرهنگی قادر به تهیه صحیح مواد لبنی و مواد پروتئینی خاص مانند ماهی نیستند . ضعف موارد گفته شده سبب حذف استفاده از مواد لبنی برای مردم شده است و این خود تبعات بسیار زیادی برای مردم و جامعه و دستگاههای مربوطه خواهد داشت که در حال حاضر نسبت به عواقب این مسئله کاملاً بی توجه هستند. حال اگر گروهی بتوانند این موارد را تهیه کنند اما با کمیت و کیفیت بسیار نازل آن روبرو شوند هشداری برای مسئولین نخواهد بود؟ در حال حاضر یکی از موارد سنگینی که بودجه مملکت را بخود اختصاص داده، بحث وزارت بهداشت و درمان است، وضعیت این سلامتی مردم در چند سال آینده و با عدم مصرف مواد لبنی موجود به کجا خواهد رسید؟ آلودگی هوا، استرسهای روزافزون مردم بر اثر مشکلات اقتصادی و ... اهمیت استفاده از مواد مؤثر خوراکی را دوچندان نمی کند؟ [ پنج شنبه 92/11/3 ] [ 9:23 عصر ] [ شبستان ]
[ نظرات () ]
داستانی واقعی
یک روز صبح، چنگیزخان مغول و درباریانش برای شکار بیرون رفتند. همراهانش تیرو کمانشان را برداشتند و چنگیزخان شاهین محبوبش را روی ساعدش نشاند. شاهین از هر پیکانی دقیق تر و بهتر بود، چرا که می توانست در آسمان بالا برود و آنچه را ببیند که انسان نمی دید.
اما با وجود تمام شور و هیجان گروه، شکاری نکردند. چنگیزخان مایوس به اردو برگشت، اما برای آنکه ناکامی اش باعث تضعیف روحیه ی همراهانش نشود، از گروه جدا شد و تصمیم گرفت تنها قدم بزند.
بیشتر از حد در جنگل مانده بودند و نزدیک بود خان از خستگی و تشنگی از پا در بیاید. گرمای تابستان تمام جویبارها را خشکانده بود و آبی پیدا نمی کرد، تا اینکه – معجزه! – رگه ی آبی دید که از روی سنگی جلویش جاری بود.
خان شاهین را از روی بازویش بر زمین گذاشت و جام نقره ی کوچکش را که همیشه همراهش بود، برداشت. پرشدن جام مدت زیادی طول کشید، اما وقتی می خواست آن را به لبش نزدیک کند، شاهین بال زد و جام را از دست او بیرون انداخت.
چنگیز خان خشمگین شد، اما شاهین حیوان محبوبش بود، شاید او هم تشنه اش بود. جام را برداشت، خاک را از آن زدود و دوباره پرش کرد. اما جام تا نیمه پر نشده بود که شاهین دوباره آن را پرت کرد و آبش را بیرون ریخت.
[ یکشنبه 92/10/8 ] [ 11:22 عصر ] [ شبستان ]
[ نظرات () ]
از جمله کرامات مرحوم مجلسی داستان نمک و خیانت است، روزی یکی از دوستان مرحوم مجلسی که خیلی به وی ارادت داشت، از همسایه خود و جمع همراه او شکایت کرد و گفت: در همسایگی ما همسایه ای است که از شب تا صبح به همراه جمعی، فساق به لهو و لعب و شراب خوردن میپردازد، شما می توانید برای من چاره ای بیندیشید؟
ملا محمد تقی به او گفت: امشب همسایه خود و همراهانش را برای صرف شام دعوت کن، من نیز خواهم آمد، دوست ملا محمد تقی بدون کوچکترین اعتراضی قبول کرد و به سراغ آنان رفت. رییس ضمن قبول دعوت با خوشحالی گفت: چه شده است که به طایفه ما ملحق شدهای؟ میزبان بدون اظهار نظر به خانه برگشت و اسباب شام را فراهم ساخت و چون شب فرا رسید، علامه زودتر از مهمانها به خانه همسایه اش رفت و در آنجا نشست، چون مهمانان وارد خانه شدند و چشمشان به ملا محمد تقی افتاد، متعجب شدند. رییس آنان که حضور یک فرد روحانی را مانع عیش و نوش دانست، در صدد برآمد که با حیلهای او را از میدان به در کند، از این رو به ملا محمد تقی گفت: شیوهای که شما در دست دارید، بهتر است یا کاری که ما آنان را در پیش گرفته ایم؟
[ یکشنبه 92/10/8 ] [ 11:8 عصر ] [ شبستان ]
[ نظرات () ]
گفتگوی انسان با خدا پرسیدم: بار الها چه عملی از بندگانت بیش از همه تو را به تعجب وا میدارد؟ پاسخ آمد: اینکه شما تمام کودکی خود را در آرزوی بزرگ شدن به سر میبرید… و دوران پس از آن در حسرت بازگشت به کودکی میگذرانید… اینکه شما سلامتی خود را فدای مالاندوزی میکنید… و سپس تمام دارایی خود را صرف بازیابی سلامتی مینمایید… اینکه شما به قدری نگران آیندهاید که حال را فراموش میکنید، در حالی که نه حال را دارید و نه آینده را… این که شما طوری زندگی میکنید که گویی هرگز نخواهید مرد… و چنان گورهای شما را گرد و غبار فراموشی در بر میگیرد که گویی هرگز زنده نبودهاید… سکوت کردم و اندیشیدم، در خانه چنین گشوده، چه میطلبیدم؟ بلی، آموختن… پرسیدم: چه بیاموزم؟ پاسخ آمد: بیاموزید که مجروح کردن قلب دیگران بیش از دقایقی طول نمیکشد… ولی برای التیام بخشیدن آن به سالها وقت نیاز است… بیاموزید که هرگز نمیتوانید کسی را مجبور نمایید تا شما را دوست داشته باشد، زیرا عشق و علاقه دیگران نسبت به شما آینهای از کردار و اخلاق خود شماست … [ جمعه 92/10/6 ] [ 6:10 عصر ] [ شبستان ]
[ نظرات () ]
ارزش واقعی انسان
علامه محمدتقی جعفری میفرمودند: عدهای از جامعه شناسان برتر دنیا در دانمارک جمع شده بودند تا پیرامون موضوع مهمی به بحث و تبادل نظر بپردازند. موضع این بود: «ارزش واقعی انسان به چیست».
برای سنجش ارزش خیلی از موجودات معیار خاصی داریم. مثلا معیار ارزش طلا به وزن و عیار آن است. معیار ارزش بنزین به مقدار و کیفیت آن است. معیار ارزش پول پشتوانه ی آن است.
اما معیار ارزش انسانها در چیست.هر کدام از جامعه شناس ها صحبت هایی داشتند و معیارهای خاصی را ارائه دادند.
بعد گفتند: وقتی نوبت به بنده رسید گفتم : اگر می خواهید بدانید یک انسان چقدر ارزش دارد ببینید به چه چیزی علاقه دارد و به چه چیزی عشق می ورزد.کسی که عشقش یک آپارتمان دو طبقه است در واقع ارزشش به مقدار همان آپارتمان است.کسی که عشقش ماشینش است ارزشش به همان میزان است.اما کسی که عشقش خدای متعال است ارزشش به اندازه ی خداست.علامه فرمودند: من این مطلب را گفتم و پایین آمدم. وقتی جامعه شناس ها صحبت های مرا شنیدند برای چند دقیقه روی پای خود ایستادند و کف زدند.وقتی تشویق آن ها تمام شد من دوباره بلند شدم و گفتم: عزیزان! این کلام از من نبود. بلکه از شخصی به نام علی (علیه السلام) است.
[ جمعه 92/10/6 ] [ 5:39 عصر ] [ شبستان ]
[ نظرات () ]
قرآن ! من شرمنده توام
قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند می شود همه از هم می پرسند " چه کس مرده است؟ " چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل کرده است . قرآن ! من شرمنده توام اگر ترا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده ام . یکی ذوق می کند که ترا بر روی برنج نوشته، یکی ذوق میکند که ترا فرش کرده ،یکی ذوق می کند که ترابا طلا نوشته ، یکی به خود می بالد که ترا در کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده و … آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا موزه سازی کنیم ؟ قرآن! من شرمنده توام اگر حتی آنان که تو را می خوانند و ترا می شنوند ، آن چنان به پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند .. اگر چند آیه از تو را به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد می زنند ” احسنت …! ” گویی مسابقه نفس است … قرآن ! من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای حفظ کردن تو با شماره صفحه ، خواندن تو آز آخر به اول ،یک معرفت است یا یک رکورد گیری؟ ای کاش آنان که ترا حفظ کرده اند ، حفظ کنی ، تا این چنین ترا اسباب مسابقات هوش نکنند . خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو . آنان که وقتی ترا می خوانند چنان حظ می کنند ، گویی که قرآن همین الان به ایشان نازل شده است. آنچه ما با قرآن کرده ایم تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیدیم. عده ای از ما هم با کمال تأسف تلاوت قرآن را برای ماه رمضان قرار داده ایم.
[ جمعه 92/10/6 ] [ 10:44 صبح ] [ شبستان ]
[ نظرات () ]
ببیـــــــــــن! در منزل جناب شیخ بودیم، هنگام بیرون آمدن از در حیاط، ابتدا ایشان خارج شد و من هم به دنبال ایشان بودم. زنی از آنجا می گذشت با مانتوی عنابی رنگ و آرایشی آنچنانی و گیسو فروهشته بر پشت. جناب شیخ به من گفت: ببین! اما ببین گفتن او، بقول حافظ خیلی معنی داشت:«به لفظ اندک و معنی بسیار» و چنین بمن فهماند که وقتی من به کسی یا چیزی نگاه می کنم، آن خیالی که تو می کنی و آن تصور که تو از نگاه کردن و دیدن من در ذهن داری، نیست. [ شنبه 92/8/18 ] [ 10:55 عصر ] [ شبستان ]
[ نظرات () ]
کد : محل مورد نظر » راست - بالا <img src="IMAGE ADDRESS" alt="" border="0" width="150" height="150" style="position:fixed; right:0px; top:0px; margin:0px; padding:0px;border-style:none;border-width:0px;"></a>
------------------------------------------------------------------------- محل مورد نظر » چپ - بالا <img src="IMAGE ADDRESS" alt="" border="0" width="150" height="150" style="position:fixed; left:0px; top:0px; margin:0px; padding:0px;border-style:none;border-width:0px;"></a> --------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- محل مورد نظر » راست - پایین <img src="IMAGE ADDRESS" alt="" border="0" width="150" height="150" style="position:fixed; right:0px; bottom:0px; margin:0px; padding:0px;border-style:none;border-width:0px;"></a> ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------ محل مورد نظر » چپ - پایین <img src="IMAGE ADDRESS" alt="" border="0" width="150" height="150" style="position:fixed; left:0px; bottom:0px; margin:0px; padding:0px;border-style:none;border-width:0px;"></a> همه ایامتان حسینی [ جمعه 92/8/17 ] [ 1:28 عصر ] [ شبستان ]
[ نظرات () ]
از اوایل دوره جوانی همواره به دنبال یافتن "شغل" مناسبی باشید و به پول توجیبی دریافتی از پدر و مادرتان اکتفا نکنید. فراگیری آموزش های ساده مثل خیاطی و علوم کامپیوتر هم می تواند بسیار موثر باشد.
هدف گذاری یک روش خوب برای موفقیت مالی است البته باید تلاش کنید تا هدف گذاری شما در "زمینه مالی" و برنامه های دیگرتان تعادل وجود داشته باشد "بلند پروازی ها" و جاه طلبی هایتان را کنار بگذارید و اهدافتان را متناسب با توانایی هایتان در نظر بگیرید.
با استفاده از "پول" همواره به دنبال کسب شادی نباشید این اشتباهاتی است که برخی دختران مرتکب می شوند و به جای آن به دنبال جنبه های مختلف شخصی تان باشید و برای داشتن احساسات خوب کمی خلاقیت به خرج دهید. مثلا می توانید از پس اندازهای خود در بانک حسابی باز کنید و مقداری حتی ناچیز سود بدست بیاورید و از آن برای خرجهای دائمی خود مثل قبض موبایل یا خریدن شارژ یا مترو استفاده کنید. خرید انواع روسریها یا مانتو و لوازم دیگر خیلی اوقات ضروری نیست بیشتر به دنبال آینده خود باشید. شاید یک پس انداز کوچک بعد از مدتها بتواند نیازی بزرگتر را برایتان حل کند مثل خرید یک لب تاب یا ارتقاء سیستم کامپیوتر و ....
شاید بتوانید مقداری کمک خیرخواهانه برای کودکان و یا خانواده های بی بضاعت داشته باشید که یک قدم خیر است.
هنگامی که قرار است برای خرید به فروشگاه ها بروید همواره لیستی از خریدهایتان را یادداشت کنید تا بتوانید از "ولخرجی" و هزینه های بی خود جلوگیری کنید. [ جمعه 92/8/10 ] [ 1:50 عصر ] [ شبستان ]
[ نظرات () ]
1. اولویت بندی کارها [ سه شنبه 92/7/30 ] [ 10:44 عصر ] [ شبستان ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |