شبستان نور
| ||
بیایید سوره عشق برای هم بخوانیم : [ یکشنبه 91/5/29 ] [ 8:28 عصر ] [ شبستان ]
[ نظرات () ]
رمضان خوشا بر رمضان دوستان خدا ، آنهایی که امسال هم کوله باری از نور بستند و در پیشگاه خداوند روسفید درآمدند ، همانهایی که خداوند به آفرینش آنها مباهات می کند و بر فرشتگانش هم برتری دارند ، آنانی که مصداق بارز خلیفة الله در زمین اند . کسانی که بی نشانند و تو تنها وقتی که آنها را می بینی حس عجیبی در دلت ایجاد می شود ، حسی ناشی از محبت عمیق ، محبتی که تو را به خدا نزدیک می کند ، محبتی که شعله ور می شود و تو را به دنبالش می کشاند ، خوشا بر آنانی که درجات عالی اشان امسال اضافه شد و شاید تا عرش بالا رفت . [ شنبه 91/5/28 ] [ 10:22 عصر ] [ شبستان ]
[ نظرات () ]
چگونه خدا به فریاد این بیچاره رسید نوشته اند تاجرى در عصر حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله با مال التجاره اش در صحرا مى رفت ، دزدى پیدا شد خواست تاجر را بکشد، تاجر استغاثه نمود، که مال التجاره را بگیر و از قتل من بگذر، دزد گفت غیر از قتل چاره اى نیست ، حتما باید تو را بکشم ، آن مرد بیچاره شروع کرد به تضرع و ناله کردن که لااقل مرا قدرى مهلت بده که دو رکعت نماز بجاى آورم ، او را مهلت داد ، [ شنبه 91/5/28 ] [ 8:2 عصر ] [ شبستان ]
[ نظرات () ]
شیوانا( تو اول بگو ؟! ) یکی از شاگردان شیوانا برای انجام کاری به دهکده رفت اما دیروقت به مدرسه برگشت . شیوانا دلیل تأخیرش را جویا شد . شاگرد گفت : مردی از راه دور وارد دهکده شده است . او وسط میدان ده روی سنگی نشسته و با مسخره کردن حاضران و حرف های بی معنا و بی ادبانه جوانان دهکده را می خنداند . سرگرم تماشای او بودم که وقت گذشت . کاش مدرسه ما هم گاهی از این مجالس خنده دار برگزار می کرد . شیوانا تبسمی کرد و گفت: بقیه شاگردان را خبر کن چون از فردا می خواهیم چنین مجالسی برگزار کنیم . روز بعد همه شاگردان دور هم جمع شدند تا مراسمی مشابه آن چه را در بازار دهکده رخ داده بود ، تماشا کنند . شیوانا به شاگردی که مراسم را دیده بود گفت : از جا برخیزد و بگوید به چه چیزی می خندد و چه موضوعی برای او خنده آور است ؟ [ شنبه 91/5/28 ] [ 10:48 صبح ] [ شبستان ]
[ نظرات () ]
فواید آب کرفس شاید مطالعه این مطلب شما را بر آن آورد که حداقل هفته ای دو تا سه بار هم که شده آب کرفس را وارد برنامه غذایی تان کنید... [ شنبه 91/5/28 ] [ 5:47 صبح ] [ شبستان ]
[ نظرات () ]
پرترههای باورنکردنی [ جمعه 91/5/27 ] [ 3:19 عصر ] [ شبستان ]
[ نظرات () ]
حکایت سرخپوستی پیر به نوه ی خود گفت: [ جمعه 91/5/27 ] [ 10:34 صبح ] [ شبستان ]
[ نظرات () ]
کاری کنیم .......... [ پنج شنبه 91/5/26 ] [ 11:24 عصر ] [ شبستان ]
[ نظرات () ]
پیغام گیر در این زمانه که خیلی از ما درگیر زندگی ماشینی و گرفتاری های روزمره شده ایم شاید کمتر خانواده ای را می توان یافت که مانند زندگی های گذشته فراغت کافی برای در خانه ماندن یا مصاحبت با دوستان و آشنایان داشته باشد و این وضعیت سبب شده تا تکنولوژی و پیشرفت علم سبب شود تا تلفنهای پیغام گیر ، اینترنت ، تلفن همراه و غیره به کمک بشر پرمشغله و البته رفاه طلب امروز بیاید . شاید اگر بزرگان یا شاعران ما در گذشته از این امکانات بهره مند بودند به شکل زیر از آن استفاده می کردند مثلاً اگر به منزل شاعران زیر زنگ می زدید پیغام های زیر را می شنیدید : پیغامگیر سعدی [ پنج شنبه 91/5/26 ] [ 7:31 عصر ] [ شبستان ]
[ نظرات () ]
درست کردن کباب با پوست مرغ و حسرت فرزندان همسایه ! قضایی - روزنامه خراسان نوشت: [ چهارشنبه 91/5/25 ] [ 10:33 عصر ] [ شبستان ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |