سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شبستان نور
 
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
قالب وبلاگ

بیایید سوره عشق برای هم بخوانیم :

اولین قدم در طی روز با نماز صبح شروع می شود ، دعای بعد از نماز برای همدیگر یادمان نرود .

برای صبحانه اگر نان می خریم به یاد همسایه مسن خانه هم باشیم که یا توان خریدن نان ندارد و یا نمی تواند از پله های منزلش پایین بیاید .

از بکار بردن عطرها با رایحه تند بپرهیزیم شاید عده ای از افراد ما مخصوصا در محیطهای بسته تاکسی ، اتوبوس یا مترو به آنها حساسیت داشته باشند .

صدقه برای سلامتی آقا امام زمان و عزیزانمان را فراموش نکنیم هر چند مقدارش بسیار کم باشد .

مشغول رفتن به سر کار که می شویم به انتهای صف انتظار تاکسی برویم نه به ابتدایش .

در اتوبوس یا مترو اگر جایی خالی هست افراد میانسال ، بچه دار و یا خانم باردار را ترجیح بدهیم .

موقع نشستن در تاکسی اگر خانمی با یک آقا همزمان می خواهند وارد تاکسی شوند الویت صندلی جلو را به خانمها بدهیم هر چند فضای جاگیر کیفمان کم باشد . اگر ناچاریم در صندلی عقب بنشینم کمی خود را جمع تر کنیم تا دیگران از تماس غیر عمدی بدن ما مکدر نشوند .

لطفا موقع پیاده شدن از اتوبوس یا مترو همدیگر را هل ندهیم یا حق تقدم را رعایت کنیم . ضمنا همیشه از پله ها یا مسیرها عبوری از سمت راست مسیر خود حرکت کنیم . اگر در طی مسیر متوجه شدیم فردی مسن نمی تواند بار خودش را بیاورد یا از پله با خود بالا بیاورد کمکش کنیم .

به سرکار که رسیدیم با صدای بلند به دوستان خود سلام کنیم .

کار ارباب رجوع را در اسرع وقت انجام دهیم و در تماسهای تلفنی با آنها صمیمانه سخن بگوییم تا سختی یا مشکلات فقط برای لحظه ای از ایشان دور شود .

در محیط کار ناراحتی های زندگی خود یا مشکلات کارفرمایان را مانند مته به ذهن و روح دیگران فرو نکنیم و به تکرار واقعیات تلخ نپردازیم .

قدمهای کوچکی برای همکاران خود برداریم تا صمیمیت نشر پیدا کند .

در حد امکان یک گلدان سبز در محیط کارمان ایجاد کنیم تا روح نشاط و طراوت در فضای کار دمیده شود .

اگر کسی قدردان ما نبود ما مجوزی برای کم گذاشتن کار نداریم و فقط بر اساس وجدان خود کار کنیم که همیشه ما را به سمت حقیقت می برد .
ادامه مطلب...

[ یکشنبه 91/5/29 ] [ 8:28 عصر ] [ شبستان ] [ نظرات () ]

رمضان

خوشا بر رمضان دوستان خدا ، آنهایی که امسال هم کوله باری از نور بستند و در پیشگاه خداوند روسفید درآمدند ، همانهایی که خداوند به آفرینش آنها مباهات می کند و بر فرشتگانش هم برتری دارند ، آنانی که مصداق بارز خلیفة الله در زمین اند . کسانی که بی نشانند و تو تنها وقتی که آنها را می بینی حس عجیبی در دلت ایجاد می شود ، حسی ناشی از محبت عمیق ، محبتی که تو را به خدا نزدیک می کند ، محبتی که شعله ور می شود و تو را به دنبالش می کشاند ، خوشا بر آنانی که درجات عالی اشان امسال اضافه شد و شاید تا عرش بالا  رفت .

** ادامه مطلب...

[ شنبه 91/5/28 ] [ 10:22 عصر ] [ شبستان ] [ نظرات () ]

چگونه خدا به فریاد این بیچاره رسید

 نوشته اند تاجرى در عصر حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله با مال التجاره اش در صحرا مى رفت ، دزدى پیدا شد خواست تاجر را بکشد، تاجر استغاثه نمود، که مال التجاره را بگیر و از قتل من بگذر، دزد گفت غیر از قتل چاره اى نیست ، حتما باید تو را بکشم ، آن مرد بیچاره شروع کرد به تضرع و ناله کردن که لااقل مرا قدرى مهلت بده که دو رکعت نماز بجاى آورم ، او را مهلت داد ،
آن شخص پس از نماز دستها را بدرگاه خدا بلند نمود و این دعا را که دعاى مجرب و فرج است خواند:
« یا و دود یا و دود یا و دود یا ذاالعرش المجید، یا فعالا لما ترید اسئلک بنور وجهک الذى ملا ارکان عرشک ، و بقدرتک التى قدرت بها على خلقک ، و برحمتک التى وسعت کل شى ء یا مغیث اغثنى ، یا مغیث اغثنى .»
ملکى نازل شد و دزد را کشت ، و به تاجر گفت : من ملکى هستم از فرشتگان آسمان سوم ، زمانى که اولین بار گفتى« یا مغیث اغثنى » از درهاى آسمان قعقعه صدائى بلند شد، درهاى آسمان گشوده شد، شرارى هم ظاهر گردید، دفعه سوم که گفتى : « یا مغیث اغثنى » جبرئیل آمد و گفت : کیست که این غمگین را خلاص کند؟ من جواب دادم من حاضرم ، اى بنده خدا بدان هر کسى در وقت شدت و سختى این دعا را بخواند همان اجابت مى شود .

دعا


[ شنبه 91/5/28 ] [ 8:2 عصر ] [ شبستان ] [ نظرات () ]

شیوانا( تو اول بگو ؟! )

یکی از شاگردان شیوانا برای انجام کاری به دهکده رفت اما دیروقت به مدرسه برگشت . شیوانا دلیل تأخیرش را جویا شد . شاگرد گفت : مردی از راه دور وارد دهکده شده است . او وسط میدان ده روی سنگی نشسته و با مسخره کردن حاضران و حرف های بی معنا و بی ادبانه جوانان دهکده را می خنداند . سرگرم تماشای او بودم که وقت گذشت . کاش مدرسه ما هم گاهی از این مجالس خنده دار برگزار می کرد . شیوانا تبسمی کرد و گفت: بقیه شاگردان را خبر کن چون از فردا می خواهیم چنین مجالسی برگزار کنیم . روز بعد همه شاگردان دور هم جمع شدند تا مراسمی مشابه آن چه را در بازار دهکده رخ داده بود ، تماشا کنند . شیوانا به شاگردی که مراسم را دیده بود گفت : از جا برخیزد و بگوید به چه چیزی می خندد و چه موضوعی برای او خنده آور است ؟

خنده

ادامه مطلب...

[ شنبه 91/5/28 ] [ 10:48 صبح ] [ شبستان ] [ نظرات () ]

        فواید آب کرفس

    شاید مطالعه این مطلب شما را بر آن آورد که حداقل هفته ای دو تا سه بار هم که شده آب کرفس را وارد برنامه غذایی تان کنید...
    برگ کرفس حاوی مقدار قابل توجهی ویتامین A ( بتاکاروتن ) است در حالی که ساقه آن منبع ویتامین های B6 ,B2 ، B1، ویتامین C و همچنین پتاسیم ، اسید فولیک ، کلسیم ، منیزیم ، آهن ، فسفر ، سدیم و چند نوع از اسیدهای امینه ضروری است.
    هورمون های گیاهی موجود در کرفس به همراه روغن های ضروری آن نه تنها طعم معطری به کرفس می دهند، بلکه در کنار بقیه املاح و ویتامین ها کرفس را به معجونی تبدیل می نمایند که در حقیقت می تواند داروی هر دردی باشد.

    آب کرفس و پوست و مو
    از آن جایی که کرفس سرشار از انواع ویتامین ها از جمله ویتامین آ، ب و ث می باشد و در آن املاح نیز به مقدار زیاد نهفته است می تواند مکمل خوبی برای زیبایی پوست و مو نیز باشد.
    شما با نوشیدن یک لیوان آب کرفس فقط دو یا سه روز در هفته نه تنها می توانید به سلامتی قلب، معده و روده های تان کمک کنید بلکه اگر این کار برای شما مثل یک عادت شود علاوه بر سلامتی اندام های مهم درونی خود به شادابی و جوان نگه داشتن پوست و موی تان نیز کمک کرده اید و اثرات مفید آن را در همان روزهای اول خواهید دید.
    ویتامین C و انواع ویتامین های B موجود در آب کرفس برای از بین بردن جوش ها و لکه ها و کلسیم موجود در آن سبب رشد و ترمیم مو و ناخن ها خواهد شد و علاوه بر آن آب کرفس میل تان را به خوراکی های شیرین و انواع شیرینی ها که عامل مهمی در جوش زدن و ایجاد لکه ها خواهند بود کم کرده و شما را در داشتن پوستی بدون جوش و سالم و زیبا یاری خواهد کرد.

    آب کرفس و فشار خون :
    تحقیقات نشان می ‌دهد مصرف روزانه آب کرفس به مدت یک هفته ، تاثیر فوق‌ العاده‌ ای روی پایین آوردن فشارخون خواهد داشت. آب کرفس مُدر است؛ پتاسیم و سدیم موجود در آب کرفس تنظیم کننده‌ های قوی مایعات بدن هستند و به تولید ادرار کمک می‌ کنند و بدن را از وجود مایعات اضافی خلاص می‌ کنند.
    ماده شیمیایی Phthalides موجود در کرفس سبب آرامش بافت ها و ماهیچه های بدن و عروق می گردد و نرمی و انعطاف مخصوصی به آن ها می دهد. به همین جهت خون به آسانی در عروق گردش کرده و به تمام بافت ها می رسد. در ضمن این ماده شیمیایی سبب کاهش ترشح هورمون استرس در بدن نیز می شود.
    جالب این که در موقع مصرف مداوم آب کرفس فشار خون در حد طبیعی باقی می ماند و بیشتر از آن کاهش نمی یابد که خود یکی از شگفتی های طبیعت این سبزی است.

کرفس

ادامه مطلب...

[ شنبه 91/5/28 ] [ 5:47 صبح ] [ شبستان ] [ نظرات () ]

پرتره‌های باورنکردنی

در نگاه اول این پرتره‌ها که توسط هنرمندی
به نام کومی یاماشیتا خلق شده‌اند، صرفا پرتره‌هایی معمولی
به نظر می‌رسند که با دقت طراحی شده‌اند و بسیار شبیه یک عکس هستند

پرترهپرترهپرتره

ادامه مطلب...

[ جمعه 91/5/27 ] [ 3:19 عصر ] [ شبستان ] [ نظرات () ]

حکایت

سرخپوستی پیر به نوه ی خود گفت:

فرزندم در درون ما بین دو گرگ  کارزاری  بر پاست

یکی از گرگ ها شیطانی به تمام معنا ، عصبانی، دروغگو، حسود، حریص و پست

گرگ دیگر آرام، خوشحال، امیدوار، فروتن و راستگو

پسر کمی فکر کرد و پرسید:

پدر بزرگ کدامیک پیروز است؟؟؟؟

پدر بزرگ بی درنگ گفت: همانی که تو به او غذا می دهی!!!!

گرگ


[ جمعه 91/5/27 ] [ 10:34 صبح ] [ شبستان ] [ نظرات () ]

کاری کنیم ..........

بنظرم می شود خیلی کارها برای جامعه انجام داد ، در همه زمینه ها ، فقط نیاز به افرادی خلاق ، پرتکاپو و مسئول داریم ، می شود خیلی تغییرات ایجاد کرد و نباید از تحول و تغییرات مثبت ترسید یا پیشاپیش نگران مسائل جانبی بود ، باید نقاط ضعف را شناخت و نیروهای لازم برای اصلاح آن را شناسایی کرد ترجیحا از افراد خلاق که صاحب ایده های نو باشند و بعد از ساماندهی نیروها ، زمان مناسب برای تکمیل پروژها در نظر گرفت . جامعه ما نیازمند ایجاد حس رقابت است تا در همه بخشها حرکتی نو آغاز شود ، مردم ما کسانی هستند که فرضا انجام مسابقات برایشان اهمیت ویژه ای دارد و از ان استقبال می کنند ، از همین نقطه مثبت باید بهره برداری شایسته کرد فرضا در میان ادارات دولتی سالی یکبار مسابقه نظرسنجی بعمل آید و اداره یا سازمانی که از نظر جوابدهی به ارباب رجوع ، نظافت محیط کار ، حسن رفتار کارفرما با کارمند ، حتی نحوه استفاده از انزژِی ، نظافت ظاهری کارکنان بهتر و صحیح تر عمل کرد مورد تشویق ویژه و جانانه قرار گیرد . سازمانها یا نهادهای مسئولی که طرحهای نیمه تمام را با تعداد بیشتر در سال و با کیفیت عالی تر به اتمام برسانند از نظر همه رده های کارمندی مورد تقدیر واقع شوند ، بیمارستانی که در رده دولتی ، خدمات بهتری به بیماران ارائه کند مورد حمایت مالی ویژه واقع شود ، کارگاههای خصوصی که از لحاظ بیمه ، نحوه حقوق و دستمزد ، میزان بهره وری در سطح بالاتری باشند مورد حمایت بانکی و مالیاتی واقع شوند ، منطقه شهرداری که نسبت به نظافت محل شهری اهتمام ویژه بورزد ، وسایل ورزشی یا فضاهای تفریحی بیشتر و البته مفیدتری ایجاد کند و معابر را با درایت و ظرافت طراحی کند مورد توجه و عنایت واقع بشود و خیلی زمینه های دیگر ....... مردم ما در مسابقات کتابخوانی ، حفظ قرآن و غیره نشان داده اند که موفق عمل می کنند پس کافی است فعلا از ظرفیتهای موجود به بهترین شکل استفاده شود و حس رقابت تقویت گردد تا شاهد تحول در بافت اجتماعی و پیشرفت مثبت جامعه باشیم ، یادمان نرود که بالاترین سرمایه های بالقوه هر کشوری ، ملت آن است و تا زمانی که وسیله شادی ، آرامش ، رفاه و بکارگیری ظرفیتهای شایسته افراد آن تأمین نشود پیشرفت کلی و واقعی تحقق نمی یابد . البته مردم خوب ما نشان داده اند حتی با وجود اهمال برخی کارگزاران در فراهم نمودن نیازهای حقیقی و حداقل ایشان ، حرکتهای بزرگی را ایجاد کرده اند اما یک دریا با تمام بزرگیش همیشه خروشان باقی نمی ماند و چیزی که امروز در جامعه مان شاهد آن هستیم این است که با کمال تأسف روز به روز از نشاط غالب افراد جامعه کم می شود ، مشکلات مالی و مسکن بیداد می کند و فشار زیادی بر اقشار آّبرومند و ضعیف جامعه وارد می آید ، عده ای که از ظرفیت کم دینی بهره مندند علی الظاهر در موقعیتهای مالی موفق تر به نظر می رسند ، محبت میان افراد یک خانواده روز به روز کم رنگتر می شود و همین طور افراد در عرصه های اجتماعی کمتر به منافع جمع می اندیشند و هرکس به فکر بیرون کشیدن گلیم خود از آب است و غیره . البته امیدوارم این مطالب دوستان را به این مسیر نبرد که ما فقط به دنبال نقاط منفی جامعه خود هستیم و نکات مثبت را در نظر نمی گیریم ، نتیجه مطلب این است که ملت و کشور ما اگر قرنها در مسیر پیشرفت قرار داده نشده اند یا حتی به پسرفت کشیده شده اند ، در دنیای کنونی باید با سرعتی بیش از پیش حرکت کنند تا با گذشت زمان ، محلی برای جبران گذشته خود بیابند در غیر اینصورت هیچگاه ضعف سالهای قبل را نمی توانند بپوشانند .

رقابت سالم


[ پنج شنبه 91/5/26 ] [ 11:24 عصر ] [ شبستان ] [ نظرات () ]

پیغام گیر

در این زمانه که خیلی از ما درگیر زندگی ماشینی و گرفتاری های روزمره شده ایم شاید کمتر خانواده ای را می توان یافت که مانند زندگی های گذشته فراغت کافی برای در خانه ماندن یا مصاحبت با دوستان و آشنایان داشته باشد  و این وضعیت سبب شده تا تکنولوژی و پیشرفت علم سبب شود تا تلفنهای پیغام گیر ، اینترنت ، تلفن همراه و غیره به کمک بشر پرمشغله و البته رفاه طلب امروز بیاید .

شاید اگر بزرگان یا شاعران ما در گذشته از این امکانات بهره مند بودند به شکل زیر از آن استفاده می کردند مثلاً اگر به منزل شاعران زیر زنگ می زدید پیغام های زیر را می شنیدید :

پیغام‌گیر سعدی
از آوای دل انگیز تو مستم 
نباشم خانه و شرمنده هستم 
به پیغام تو خواهم گفت پاسخ 
فلک گر فرصتی دادی به دستم  ....

پیغام‌گیر فردوسی
نمی‌باشم امروز اندر سرای 
که رسم ادب را بیارم به جای 
به پیغامت ای دوست گویم جواب 
چو فردا برآید بلند آفتاب 

پیغام‌گیر خیام
این چرخ فلک، عمر مرا داد به باد 
ممنون تو‌ام که کرده‌ای از من یاد 
رفتم سر کوچه، منزل کوزه فروش 
آیم چو به خانه، پاسخت خواهم داد
 
پیغام‌گیر منوچهری
از شرم، به رنگ باد باشد رویم 
در خانه نباشم که سلامی گویم 
بگذاری اگر پیام، پاسخ دهمت 
زان پیش که همچو برف گردد رویم
 

پیغام‌گیر مولانا
بهر سماع از خانه‌ام، رفتم برون ، رقصان شوم 
شوری برانگیزم به پا، خندان شوم، شادان شوم 
برگو به من پیغام خود، هم نمره و هم نام خود 
فردا تو را پاسخ دهم ، جان تو را قربان شوم!

پیغام‌گیر باباطاهر
تلیفون کرده ای جانم فدایت 
الهی مو به قربون صدایت 
چو از صحرا بیایم، نازنینم 
فرستم پاسخی از دل برایت

تلفن


[ پنج شنبه 91/5/26 ] [ 7:31 عصر ] [ شبستان ] [ نظرات () ]

     درست کردن کباب با پوست مرغ و حسرت فرزندان همسایه !

قضایی - روزنامه خراسان نوشت:
مردی با تسلیم شکوائیه ای به قاضی شورای حل اختلاف گفت: چندی قبل خانه محقر و مخروبه ای را در چند کیلومتری حاشیه یکی از شهرک های مشهد خریدم اما چون وضعیت مالی مناسبی نداشتم اتاقی را که گوشه حیاط بود اجاره دادم. مدتی از اجاره منزل نگذشته بود که احساس می کردم فرزندان خردسالم دچار افسردگی شده اند. وقتی از سرکار به خانه می آمدم آن ها از من طلب «کباب» می کردند من که توان خرید «گوشت» را نداشتم هر بار با بهانه ای آن ها را دست به سر می کردم تا این که متوجه شدم هر چند روز یک بار از اتاقی که به اجاره واگذار کرده ام «بوی کباب» می آید و همین موضوع باعث شده تا فرزندانم از من تقاضای کباب بکنند.
شاکی این پرونده ادامه داد: دیگر طاقتم طاق شده بود هرچه سعی کردم برای فرزندانم کباب تهیه کنم نشد این در حالی بود که بوی کباب های مستاجرم مرا آزار می داد به همین دلیل از محضر دادگاه می خواهم رای به تخلیه محل اجاره بدهد تا بیش از این خانواده ام در عذاب نباشند. قاضی باتجربه شورای حل اختلاف که سال هاست به امر قضاوت اشتغال دارد، هنگامی که این ماجرا را تعریف می کرد اشک در چشمانش حلقه زد او گفت: پس از اعلام شکایت صاحبخانه، مستاجر او را احضار کردم و شکایت صاحبخانه را برایش خواندم.
مستاجر که با شنیدن این جملات بغض کرده بود گفت: آقای قاضی! کاملا احساس صاحبخانه را درک می کنم و می دانم او در این مدت چه کشیده است اما من فکر نمی کردم که فرزندان او چنین تقاضایی را از پدرشان داشته باشند. او ادامه داد: چندی قبل وقتی به همراه خانواده ام از مقابل یک کباب فروشی عبور می کردیم فرزندانم از من تقاضای خرید کباب کردند اما چون پولی برای خرید نداشتم به آن ها قول دادم که برایشان کباب درست می کنم . این قول باعث شد تا آن ها هر روز که از سر کار برمی گردم شادی کنان خود را در آغوشم بیفکنند به این امید که من برایشان کباب درست کنم. اما من توان خرید گوشت را نداشتم تا این که روزی فکری به ذهنم رسید یک روز که کنار مغازه مرغ فروشی ایستاده بودم مردی چند عدد مرغ خرید و از فروشنده خواست تا مرغ ها را خرد کرده و پوست آن ها را نیز جدا کند.
به همین دلیل به همان مرغ فروشی رفتم و به او گفتم اگر کسی پوست مرغ هایش را نخواست آن ها را به من بدهد. روز بعد از همان مرغ فروشی مقداری پوست مرغ پرچربی گرفتم و آن ها را به سیخ کشیدم. فرزندانم با لذت وصف ناشدنی آن ها را می خوردند و من از دیدن این صحنه لذت می بردم. من برای شاد کردن فرزندانم تصمیم گرفتم هر چند روز یک بار از این کباب ها به آن ها بدهم اما نمی دانستم که ممکن است این کار من موجب آزار صاحبخانه ام شود.
قاضی شورای حل اختلاف در حالی که بغض گلویش را می فشرد ادامه داد: وقتی مستاجر این جملات را بر زبان می راند صاحبخانه هم به آرامی اشک می ریخت تا این که ناگهان از جایش بلند شد و در حالی که مستاجرش را به آغوش می کشید گفت: دیگر نگو! شرمنده ام من از شکایتم گذشتم!
( این واقعه در کشوری که سومین صادر کننده نفت است و بوق عدالتخواهیش گوش فلک را کر نموده و در استان خراسان رضوی که بیش از نیمی از درآمد آن مربوط به حضرت امام رضا ع است اتفاق افتاده!!! نه در هند و بنگلادش و سومالی و ... )

کودک گرسنه


[ چهارشنبه 91/5/25 ] [ 10:33 عصر ] [ شبستان ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 15
بازدید دیروز: 25
کل بازدیدها: 456783