شبستان نور
| ||
باز هم زلزله یادم می آید زمانی که زلزله بم آمد همه کشور در غم بزرگی به سر برد غمی که یکطرفش انسانهای نوعدوست را به تکاپو واداشت و کمکهای زیادی به هموطنان داغدیده و آسیب دیده رسید و از سویی دیگر آمار تلفات هر لحظه بالاتر می رفت و مصیبت آنچنان سهمگین بود که بعضی از کارشناسان به فکر جبران آسیبهای روحی وارد آمده به مردم داغدار آن منطقه بودند و من بسیار ناراحت بودم از اینکه چرا در یک چنین منطقه ای با سابقه تاریخی شاهد این بحران باید بشویم و از سویی به نظرم رسید شاید مسئولان ما از بعد زلزله به فکری جدی در زمینه بازسازی نقاط غیر مقاوم و روستایی در برابر زلزله بر می آیند . هنوز نقاطی در بم نیاز به بازسازی دارد با وجودیکه چندین سال است از وقوع آن حادثه می گذرد و .... با کمال تأسف شاهد حادثه ای دیگر شدیم و عزیزانمان در نقطه ای دیگر از کشور گرفتار این بلای طبیعی شدند و باز هم خرابی خانه های روستایی و از دنیا رفتن عده زیادی از هموطنان ......... نمی دانم آیا این بار وعده دو ماهه برای ساخت نقاط و منازل ویران شده تحقق می یابد ؟ راستی نقطه بعدی که شاهد این فاجعه خواهد بود کجاست ؟ چرا به فکر مقاوم سازی نقاط روستایی و حتی آسیب پذیر شهری نیستیم ؟ تا کی باید این حوادث تکرار شوند و این عزیزان از دست بروند ؟ آیا تبعات داغ عزیز از دست رفته تنها به این دو روز ختم می شود ؟ آیا لطمات روحی و روانی این مسائل جبران شدنی هستند ؟ آیا سلامتی عزیزان قطع نخاع یا معلول شده باز خواهد گشت ؟ چه کسانی در این آُسیبهای ناشی از غفلت سهم بزرگ دارند ؟ آیا خداوند را خوب می بینیم ؟ آیا عمل به حدیث گرانقدر و گهربار امیرالمؤمنین می کنیم که می فرمایند « آنچه بر خود می پسندی بر دیگران هم بپسند » ؟ آیا ما خودمان در ویرانه هایی به نام منزل زندگی می کنیم که شرایط آن عزیز روستایی محروم از همه امکانات را درک کنیم ؟ آیا ذخایر ارزی این مملکت کم است که لااقل بخشی از آن به بازسازی منازل اقشار محروم و آُسیب پذیر جامعه که اتفاقا سهم مهمی در تأمین نیازهای اساسی جامعه دارند اختصاص یابد ؟ آیا خانواده ای که در فراهم کردن هزینه های جاری خود با همه گرانیها و مشکلات وامانده ، می تواند به فکر بازسازی محل سکونت خود باشد ؟ آیا ما که در گرانی هزینه های انرژی از کشورهای دیگر الگو برداری می کنیم و آن را بهانه ای برای فشار جهت صرفه جویی مردم خود بکار می گیریم به فکر مقایسه در تمام مراحل زندگی فردی و اجتماعی ملت خود و دیگر ملتها هستیم ؟ زلزله های بالای هشت ریشتر در کشورهای دیگر مانند ژاپن این مقدار تلفات ندارد که در کشور ما مردم از زلزله شش ریشتری از دست می روند و این باید باعث خجالت دوستانی باشد که هنوز سرشان از هیاهوی بازی های سیاسی گرم است یا هنوز در فکر معادلات حل نشده غیر کارشناسی خود هستند . عزیزان نکند در همین دنیا آه مظلومان حادثه دیده دامانمان را بگیرد و یا نعمت وفاداری و دینداری این مردم برای مسئولان و کشورشان از کف برود ؟ ما می دانیم کشورمان نقاط حادثه خیز زیاد دارد ، حرکتی کنیم تا مملکت اسلامی ما در زمینه اصول شهری و رفاه انسانی از بلاد کفر عقب نماند . این حق مردم است که حداقل در سرپناهی امن زندگی کنند ، سر پناهی مجلل از ما نمی خواهند . [ چهارشنبه 91/5/25 ] [ 8:4 عصر ] [ شبستان ]
[ نظرات () ]
زمان [ چهارشنبه 91/5/25 ] [ 12:25 صبح ] [ شبستان ]
[ نظرات () ]
قدر بدانم قدرت را .... [ شنبه 91/5/21 ] [ 11:46 عصر ] [ شبستان ]
[ نظرات () ]
چــــــرا و چگونه میدانید چرا ناپلئون همیشه از کمر بند قرمز استفاده میکرده و این که حکمت کمربند ناپلئون چیست ، این سوال برای خیلیها پیش آمده و جواب آن فقط یک جمله است : از افتادن شلوارش جلوگیری کند . [ جمعه 91/5/20 ] [ 1:53 عصر ] [ شبستان ]
[ نظرات () ]
زشت ترین دختر کلاس دختر دانش آموزی صورتی زشت داشت. دندان هایی نامتناسب با گونه هایش، موهای کم پشت و رنگ چهره ای تیره. روز اولی که به مدرسه جدیدی آمد، هیچ دختری حاضر نبود کنار او بنشیند! نقطه مقابل او دختر زیباروی و پولداری بود که مورد توجه همه قرار داشت. او در همان روز اول مقابل تازه وارد ایستاد و از او پرسید: [ جمعه 91/5/20 ] [ 1:3 عصر ] [ شبستان ]
[ نظرات () ]
تو قدر آّب چه دانی که در کنار فراتی ........... الهی دستم به دامانت... [ جمعه 91/5/20 ] [ 10:18 صبح ] [ شبستان ]
[ نظرات () ]
تا خــــــــــــــــــــــدا
دوست دارم ببینم کسانی را که شب قدر را فهمیدند و در آن سرمستند ، می شناسمشان اما من حد و اندازه یک لحظه دیدارشان نیستم . دوست دارم به آسمان بروم ، اما آسمان آنقدر بزرگ است که به اندازه یکی از ستارگانش هم سوسو نخواهم زد . دوست دارم بدانم همه آنچه را که زیباست و آسمانی ، اما هنوز بزرگ نشده ام . دوست دارم با او باشم ، اما شیطان حتی بر سر ساده ترین گناهان مرا از او دور کرده است . دوست دارم بخوانم ؛ کتاب زیبای او را می گویم ، اما جز سیاهی واژگان و ظاهر کلمات چیز دیگری نمی بینم . دوست دارم بروم بسویش ، اما با کدام پشتوانه و اندوخته . دوست دارم نسیم بهشت را با تمام وجود بر جانم ببینم ، اما سنگلاخهای وجودم نمی گذارند . خدایا تا به کی حسرت ، خدایا تا به کی قدر ناشناسی و خدایا تا کجا ندیدن و نشنیدن ، دستم را طوری بگیر که ببینمت ! [ پنج شنبه 91/5/19 ] [ 7:43 عصر ] [ شبستان ]
[ نظرات () ]
با هم مهربان باشیم ......... لطفا از اول تا انتها بخوانید ، لطفا مرا به بدبین بودن متهم نکنید ............ خیلی چیزها را دوست دارم ، کشورم را ، امنیتی که نسبت به خیلی جاهای دنیا از آن برخورداریم ، عطر حضور شهدا ، رنگ و بوی شب های قدر در این مملکت و مهم تر از همه صاحبمان ........... چیزهایی که نمی فهمم میدانید چیست ؟ کم رنگ شدن محبت در خیلی از روابط خانوادگی و اجتماعی ؛ نمونه اش بی مهری بعضی از کوچکترها به بزرگترها ، قدر نشناسی بعضی از افراد مسن نسبت به فرزندانشان ، اطرافیانشان . خیلی وقتها همه سبقت می گیرند برای آنکه منافع خود را تأمین کنند ، مثلا در رانندگی ، در سوار شدن بر مترو ، در اضافه کردن بی محابای قیمتها ، همدیگر را یادمان می رود و فقط به خودمان فکر می کنیم . در وضعیت کلان اجتماعی هم این منفعت طلبی به شکل بسیار تأسف انگیزی در حال رشد است ، مثلاً کارفرما فقط بخاطر مقداری نفع مالی حاضر به دیدن زیردست خود در این وانفسای گرانی نیست ، بعضی مسئولین شهری کارهایی که با روح و جسم مردم در ارتباط است را بطور کامل و بدون نظارت صحیح به پیمانکارانی سپرده اند که برخی از آنها جز به پشت گوش اندازی و عدم تعهد در قبال مردم کار دیگری نمی کنند ، معابر عمومی ، پلهای عابرپیاده ، وضعیت مترو با آن پله های وحشتناک بعضی از ایستگاهها ، سطلهای حمل زباله و شیرابه خطرناک آن .......... درست است که خیلی از ماها به وظایف اجتماعی خود درست عمل نمی کنیم اما مسئولیت بزرگان ما خیلی بیش از بی مسئولیتی بعضی از ماست . امروز که طبق یک مسیر تکراری از ایستگاه .... مترو گذر می کردم احساس خفقان پیدا کردم ، از گرمی هوای محیط آن که ناشی از عدم راه اندازی تهویه ها و کولر بود ، معترض شدم ، کاسه و کوزه ها سر تحریم اقتصادی و عدم تحویل کالاهای چند میلیاردی تنها برای یک ایستگاه ، شکست . پرسیدم چرا واردات مگر کشور ما کم کارخانه های پیشرفته برای تأمین تأسیسات خود دارد ؟ یادم رفت که اظهار کنم ما به جای لوستر چند صد میلیونی در وسط این ایستگاه زودتر از همه نیازمند کولرهای بزرگ برای این ایستگاه باعظمت بودیم ، زندگی ما شده است واردات اقلام خرد وکلان از چین ؟.......... پله برقی هم باید از خارج بیایند و راه اندازی کنند ؟ در حالیکه اخبار ساخت واگنهای مترو و خودکفایی آن در کشور پیچیده است از یک مسیر طولانی پله ها باید سالمندان بالا و پایین بروند و عده زیادی از آنان بخاطر کم تدبیری بعضی متخصصان که طراحی صحیح انجام نداده اند عطای مترو را به لقایش فقط بخاطر پله ها ، ببخشند ؟ بالارفتن از پله های یک متری پل های هوایی ، پله های زیاد و بلند مترو که بخاطر قدیمی بودن بعضی از ایستگاهها طراحی برقی نشده اند ، پله های منزل و ........ آدم را کلافه می کند و به مرور دردهای زانو ، ناراحتی های قلبی و مشکلات جسمی را به ارغوان می آورد . آیا واقعا کارشناسان به عاقبت ساده انگاری ها یا شاید منفعت طلبی های چند روزه مادی خود فکر کرده اند ؟ [ چهارشنبه 91/5/18 ] [ 11:30 عصر ] [ شبستان ]
[ نظرات () ]
حمایت از یتیم در قرآن قرآن براى برانگیختن عواطف مردم در برابر وضع یتیمان، اشاره به حقیقتى مى کند که گاهى مردم از آن غافل مى شوند، و آن این که: شما با یتیمان مردم همانگونه رفتار کنید که دوست مى دارید با یتیمان شما در آینده رفتار نمایند. [ دوشنبه 91/5/16 ] [ 11:11 صبح ] [ شبستان ]
[ نظرات () ]
رقابت.... کلاه فروشی روزی از جنگلی می گذشت. تصمیم گرفت زیر درخت مدتی استراحت کند. لذا کلاه ها را کنار گذاشت و خوابید. وقتی بیدار شد متوجه شد که کلاه ها نیست!
[ یکشنبه 91/5/15 ] [ 8:18 عصر ] [ شبستان ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |